یعنی وقتی من آشپزی میکنم انگاربمب هیروشیمارادراجاق گازخانه مازده اند🤭بس لباسهایم پاره پوره😅و دست هایی سوخته 😅و موهایی ژولیده و بس پریشان خاطر که انگارازفراق یارصدهابارکه نه هزاران بارازریشه وتیشه درآمده اند😅😅وسراسر تاچشم کارمیکندهمه جامه خاک مالی شده است 🫠🤭وچشمانی که فقط حلقه های سیاهی پیرامونش قدعلم کرده وواسه خودش تیرغیب به درمیکند😅🤭ازمنِ بینواموجودی فرازمینی که نه فراغیبی ساخته است😅😅🤪بطوریکه تمام دیوان ودَدَگان پارسی (مُراددیوان موجوددررستم دستان وهفت خانش ودیوسیه چهره و وحشتناک" اَلازنگی "مشهور درتمتی درفرهنگ اصیل بختیاری ) وغیرپارسی(شِرِک واون دیومشهورِدر "دیوودلبر") هم به گردما نمیرسد😅🤭وتمامی فرهنگ ِ لغات ازتوصیف این بنده حقیرعاجزوناقص وهاج وواج مانده اند😅🤪واهل وعیال خانه وکاشانه بجای ذکرایام هفته ذکر "بسم الله " وِردزبانشان شده است وازاین طریق دفع بلاورفع مصیبت میکنند😅😅
فقط دردلم خداخدامیکنم رهگذری 🤭عابری 🤭غریبی 🤭آشنایی درِ خانه وکاشانه مارانزنند که درآن هنگام نمیدانم ازبخت بدبرگشته من است یاآن طرف بیچاره پشت دروبیخبرازهمه جا😅🤭که اگه رخ تابانم رابنمایانم😅چشمش به جمال بنده حقیرتیرخورده وسوخته روشن گردد وپرنور😅و چه هاکه نمیشودخداداند😅🤔وبازخداخدامیکنم کودکی 😅طفلی😅صغیری😅یتیمی😅اسیری😅پیرمردی😅پیرزنی😅
وخلاصه بینوایی پشت درکلیداسرارخانه مان نباشد که فی الحال سری به حوالی بهشت برین یاجهنمی سوزان درآوردودرآنجامرادعاخواهندکردیانفرین؟؟؟🤔😅😅که بازهم به احوالات میت پرپرشده دارد😅
اگرهم که اینگونه گردیدوکاربه جان دادن وقبضه کردن روح کشید😅😅فقط دعاهمی گویمی که بهشت برین نصیبش باداودربهشت برین جایش باداکه مبادابانفرین هایشان مرایک عمراززندگانی خوش وخرم محروم بدارندوتاابدبپای ماجراهای آشپزی های چندین سال جنگ تحمیلی😅😅بسوزم وبسازم😅😅😅که دیگرتوان ندارم😥
خدایا بنده حقیرت رااینچنین امتحان مکن وخودت آبروداری کن و جلوی این همه کُشت وکُشتارروبگیر🤭🤭😥🤪🤪